فرد فیچ، شهروند سادهای است در جهنم نیویورک (شهری مملو از آدمهای کلاهبردار و شیاد) که فقط خدا باید به داد او برسد؛ بهویژه هنگامی که ثروتی بادآورده، ناگهان او را به طعمهای خوب برای گروههای گانگستری نیویورک مبدل میکند. در این داستان پرفراز و نشیب، دانلد وستلیک، با کمک گرفتن از عناصر ادبیات پلیسی و جنایی و در عین حال با شخصیتپردازی خوب و خلق شخصیتهایی جذاب، داستانی پرکشش را پدید آورده است که بیشتر شبیه نوعی معماست؛ معمایی که حل آن، تجربهی خواندن این اثر را به تجربهای شیرین و به یادماندنی تبدیل میکند. دانلد ادوین وستلیک، نویسندهای پرکار بوده و در طول دوران کاری خود بیش از یکصد اثر را خلق کرده است. غالب آثار او در ژانر پلیسی و داستانهای علمیتخیلی قرار میگیرند. وستلیک در طول دوران نویسندگیاش سه بار موفق به دریافت جایزهی ادگار شده است و رمان «خدا به داد آدم ابله برسد» در سال 1968 در بخش بهترین رمان، موفق به دریافت این جایزه شد. دکتر کیهان بهمنی، متولد 1350، مترجم و استاد دانشگاه است. از وی ترجمهی کتابهای خدمتکار و پروفسور، انتقام، پلیس حافظه، دختری که پادشاه سوئد را نجات داد، پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد، پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت، پیرزن دوباره شانس میآورد، پیرزن دوباره قانونشکنی میکند، من از گردنم بدم میاد و کشتن عمه خانم در نشر آموت منتشر شده است
0 نظر