داستان جاری چون رود که در طبیعت بکر و زیبای کوههای کلرادو روی میدهد، به سرگذشت ویکتوریا، تنها زن بازمانده در خانوادهای با مردان ناآرام میپردازد.
این داستان که از رویدادهای واقعی تخریب شهر لولا نیز الهام گرفته است، از سوی مخاطبان با کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند مقایسه میشود.
جاری چون رود در قالب فراز و نشیبهایی که هر یک از شخصیتهای آن تجربه میکنند، رودخانهی زندگی را متأثر از اجزایی توصیف میکند که سر راهش قرار میگیرند و با آن همراه میشوند.
این کتاب که تاکنون به بیش از سی زبان دنیا ترجمه شده، در فهرست کتابهای برگزیدهی سال آمازون و ساندی تایمز قرار دارد و نامزد نهایی جایزهی 2023 بهترین کتاب گودریدز از نگاه خوانندگان است.
در پی استقبال گستردهی مخاطبان از این کتاب، مازور کاپلان با همکاری شرکت فیفت سیزن امتیاز ساخت فیلم اقتباسی از آن را دریافت کرده است.
نظرات
این داستان عاشقانهی قوی با قهرمانی فراموشنشدنی سرشار از خرد و شهامت است. مجلهی ساندی اکسپرس
جایی که خرچنگها آواز میخوانند را تداعی میکند؛ درخشان. کتابفروشیهای زنجیرهای واترستونز
داستانی خواندنی از پایداری، شهامت و شروعی تازه در پی عشقی ویران از تعصب. پاتریک گیل
داستان، غمانگیز اما رهاییبخش است. همهی ما باید با چنین عطوفتی از درختان هلویمان مراقبت کنیم. آنه یانگسون، نویسندهی کتاب دیدار در موزه
تصمیمهای قهرمان داستان، غمانگیز و جسورانه است. طبیعت سخت اما رویایی لولا راهنمای اوست و شما میتوانید با توصیفهای کتاب، طعم هلوهای شیرین او را حس کنید؛ دریک کلام: خیرهکننده. مجلهی ویمنز ویکلی
افسانه –
وقتی با صدای ضربه هایی که به در زده می شود از خواب بپری ، وقتی بتوانی سایه ی دو مرد در لباس نظامی را ببینی که شق و رق پشت شیشه ایستاده اند ، وقتی قلبت مانند گلوله ی توپ پایین بیفتد اما ناچار شوی همچنان پیش بروی و در را باز کنی که خبرشان را به تو بدهند ، دیگر کلامی نمی ماند . این دومین کتابی ست که با ترجمه ی خانم آرتمیس مسعودی خوانده ام که نویسنده اش با وام گرفتن از طبیعت جهانی ارزشمند را پیش روی ِ مخاطب می گذارد ، طبیعت بکر و زیبای کوه های کلرادو را تصور کنید و ویکتوریا زنی که قوی بود . کتاب را که می خواندم طبیعت بکر و زیبای ِ کارولینای شمالی در جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند به یادم آمد . شلی رید در این کتاب به مخاطب می گوید : این که شما این زندگی را زندانی فرض کنید که در آن گیر افتاده اید و یا بهشتی که لحظه لحظه آن لذت است کاملا به خودتان بستگی دارد. بدانید که مسئول زندگی شما فقط و فقط خودتان هستید. بسیاری از انسان ها پس از شکست همه چیز را بهانه می کنند تا خودشان را راحت کنند. اما فرق انسان های موفق و عادی در همین موقعیت ها مشخص می شود. انسان ها باید مسئولیت زندگی شان را به عهده بگیرند. آن وقت است که می توانند برای شکست ها و پیروزی های شان برنامه ریزی کنند و راه شان را برای رسیدن به هدفی که دارند هموار کنند اما ویلسون ... این داستان عاشقانه را از دست ندهید ، گذشته را خاک کنیم تا توان ِ ادامه ی زندگی را داشته باشیم و دوباره بسازیم .
افسانه –
ویکتوریا در جاری چون رود ، مرا یاد اسکارلت انداخت زنی خستگی ناپذیر . یاد ِ لورا در کتاب خانه کوچک که در چهارده سالگی برای گرم کردن کلبه ی خانواده ی خود، کاه و علف خشک جمع می کند . یاد ِلیزی در رمان غرور و تعصب که برای خوشبختی خود سخت می جنگید. ویکتوریا در جاری چون رود ، ابعاد لطیف و البته قدرتمند زن بیش از گذشته را به مخاطب یادآور شد . بنظرم خواندن این کتاب هر دختر و زنی را به فکر فرومیبرد. اینکه زنان چه جایگاهی دارند و چگونه میتوانند اثرگذار باشند . گرچه این جمله ی کوتاه جاری چون رود ، عنوان کتاب است اما رازهای بسیاری در آن نهفته است. با همین جمله کوتاه میتوان به مفهوم کتاب پی برد . ویکتوریا در جاری چون رود جسارت را در ضمیرِ هر زنی زنده میکند و کمک میکند بیشتر و جدیتر برای انچه می خواهد تلاش کند او گذشتهای سرشار از رنج داشت اما دست از تلاش برنداشت . خواندن این کتاب نوعی حس آرامش و باور را به مخاطب هدیه میدهد. فریاد می زدم : زنده بمون. شاید فریادم به همان اندازه که با نوزادی که کبود و لخت روی پایم خوابیده بود، با خودم هم بودم. بارها و بارها با هق هق گفتم : زنده بمون بنظرم مخاطب بعد از تصور ِشنیدن ِ فریادهای ویکتوریا ، سخت می تواند نشدن های زندگی را بپذیرد و تسلیم شرایط شود . تلاش و مبارزه یک مادر برای نجات خود و فرزندش ستودتی ست خواندن این کتاب بسیار الهامبخش است .