در قالب نامهای از یک زن جوان به جنینی که در رحم دارد، نوشته شده و کشمکشهای درونی یک زن را برای انتخاب بین حرفهای که به آن علاقه دارد و یک بارداری ناخواسته به تصویر میکشد. همچنین از فلسفه وجود، تبعیضهای جنسیتی، دغدغههای زنان و بیعدالتیهای جامعه سخن میگوید و مفاهیمی چون عشق و آزادی را به چالش میکشد
بهاره –
حدوداً نیمهشب بود که تمامش کرده بودم. با آمیختهای از احساسات، ترسها، دلهرهها و تودهی حرف هایی که به زبان نمیآمد گاهی، کنار گذاشتمش. زبان ترجمهی آقای زارعی، بینهایت پاک و تمیز و بدون اطناب بود. جملهها را صاف در دستمان میگذاشت و همذات پنداری خوبی با شخصیت های اندکش ایجاد میکرد. حجم کمش باعث میشد بدون وقفه بخوانم و لذت ببرم و بیشک ترجمههای دیگری از ایشان خواهم خواند. بیشتر از هر چیز در خط به خط این کتاب، حسِ آزادی و بیقراری را توأم داشتم... مثل رها شدن یک قاصدک، که پس از رهایی، آزاد است ولی مشخص نیست باد به کجا میبردش. دلم میخواست بارها و بارها زمزمه های مادری که در هجومِ بی رحمانه ی زندگی داشت برای مجموعهی بینهایتِ درونی اش، از دردها، تاریکیها، روشنی ها و جهانِ بیرون صحبت میکرد بلند بخوانم و بلندتر به آدمها بگویم. این کتاب را بدون شک، دوباره مرور میکنم. ❤️🌱ممنونم بابت ترجمهی این کتاب زیبا، و بیهمتا... «بهاره دریسی»
عظیم –
هیچ گاه خط مشی یا نظامی را نخواهی یافت که دل انسان ها را به رحم آورد و بی عدالتی ها را از دلشان بزداید. هر که به تو گفت این گونه نیست، دروغ گو خطابش کن. کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد درباره ی مادری است که جنینی در رحم خود دارد و در طی متن کتاب که در واقع به صورت نامه ای خطاب به فرزند خود نوشته است دارد از سختی ها و شادی های زندگی و مشکلات خود با او صحبت می کند. متن داستان به شدت آموزنده است و می توان آن را قطعه ای ادبی به حساب آورد که فوق العاده زیبا و گاهی توامان با غم و شادی نوشته شده است. امیدوارم همه ی ما برای یک بار هم که شده این رمان کم حجم اما پر بار را بخوانیم و با سختی های مادری که فرزندی را در شکم خود دارد آشنا بشویم. #نامه_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد #اوریانا_فالاچی #عباس_زارعی #نشر_آموت