مـادر لیلـی زمانـی کـه او فقـط چهارسـاله بـوده، از دنیـا رفتـه اسـت. او بـا پـدرش و زنی سـیاه پوسـت زندگـی میکنـد. پـدر لیلـی مـردی سـختگیر و بداخـاق اسـت. روزی او در وسـایل قدیمی مـادرش، عکسـی از حضـرت مریـم در قابـی کوچـک پیـدا میکنـد و بـا خواندن نوشـتهی پشـت عکـس، تصور میکنـد پـدرش بـه او دروغ گفتـه، و مـادرش زنـده اسـت؛ و اینگونـه سـفری را در جسـتجوی مـادر آغـاز میکنـد...
0 نظر