داستان دربارهی دختربچهای مرموز است که به دو غریبه کمک میکند تا بتوانند باز عشق بورزند و به دیگران اعتماد کنند.
دختربچه میگوید نامش اورساست و از ستارهها آمده است تا روی زمین پنج معجزه ببیند. جوانا حرفش را باور نمیکند و دختربچه را به برگشتن نزد پدر و مادرش تشویق میکند اما در ادامه مجبور میشود او را به زندگی خودش راه دهد. جوانا از پسر جوان همسایه، که از اضطراب اجتماعی رنج میبرد و از دیگران گریزان است ، میخواهد تا در حل معمای دختربچه مرموز به او کمک کند اما ...
نوول گاسیپ: «داستانی مسحورکننده، خردمندانه و فوقالعاده»
نیویورک ژورنال آو بوکز: «داستان زیبای وندرا به ما یادآور میشود که باید از فراز درختان به ستارهها نگاه کنیم و بگذاریم قدری نور به زندگیمان وارد شود.»
هلوگیگلز: «این رمان گوهری جادویی است سرشار از عشق و امید»
فرش فیکشن: «روایتی جذاب از رمز و رازها و هیجانها»
گلندی وندرا پرندهشناس و متخصص گونههای پرندههای در معرض خطر انقراض است. او اهل شیکاگوست اما در حال حاضر در نواحی روستایی کالیفرنیا در دل طبیعتی که عاشقانه دوستش دارد زندگی میکند. «آنجا که جنگل و ستارهها به هم میرسند» نخستین رمان این نویسنده است که تاکنون بیش از نیم میلیون نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رسیده است.
سیدرضا حسینی، متولد ۱۳۴۸ رفسنجان. دانشآموختهی ارشد روانشناسی از دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی است.
رمان «آنجا که جنگل و ستارهها به هم میرسند» نوشتهی «گلندی وندرا» و ترجمهی «سیدرضا حسینی» در ۴۴۴ صفحه از سوی نشر آموت منتشر شده است.
عظیم –
بعضی وقت ها اتفاق های بد می افتن تا باعث بشن اتفاق های خوب رخ بدن. اورسا دختری حدودا نه ساله است که به ناگاه وارد ملک جوانا شده و ادعا می کند که از کهکشانی دیگر آماده و باید پنج معجزه را ببیند تا بتواند به ستاره ی خود بازگردد. از طرفی جوانا یک دانشجوی دکترا بوده که در نواحی روستایی در حال تحقیق بر روی لانه های پرندگان می باشد. او به تازگی مادرش را از دست داده و خود نیز سرطان سینه داشته و چند سالی را به مداوای آن پرداخته و روز های سختی را سپری کرده است و تنها هدفش این می باشد که بتواند مدرکش را بگیرد. گیب نیز جوانی به سن و سال جوانا بوده که در همسایگی او زندگی می کند. او راز های بزرگی را در قلب خود نگاه داشته و شرایط روحی مناسبی ندارد و نمی تواند با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کند. اما اورسا با آمدن خود باعث می شود روابطی بین خودش و این دو نفر برقرار گردد که اتفاق هایی جذاب و خواندنی ای را به وجود می آورد. این داستان، نخستین کتابیست که از سوی گلندی وندرا به چاپ رسیده و در توصیف مناظر طبیعی فوق العاده می باشد. با خواندن این داستان خود را در دامان طبیعت خواهید یافت و با شخصیت های اصلی کتاب همراه خواهید شد تا مناطق روستایی و جنگل ها و مراتع را زیر پا بگذارید و از آن ها لذت ببرید. به نظرم این کتاب بسیار استادانه نوشته شده است و ما را با گوشه ای از زندگی افرادی آشنا می کند که به نوعی به ته خط رسیده اند و چشم انتظار معجزه ای هستند تا بتوانند خود را از این شرایط دشوار نجات داده و به زندگی عادی بازگردند. شاید هر کدام از ما به یک اورسا نیاز داریم تا بتوانیم انگیزه ی لازم برای زندگی بهتر را به دست آوریم. این نکته را هم باید بگویم که ترجمه ی کتاب قابل قبول می باشد ولی چیزی که مرا واقعا اذیت کرد این بود که قسمت هایی از کتاب به علت حفظ شعونات اسلامی حذف شده بود ولی به جای آن مترجم جمله هایی را از خود به کتاب اضافه کرده بود که به عقیده بنده اصلا کار درستی نبوده و ای کاش که به جای قسمت های محذوف چیزی به متن افزوده نمی شد و حتی اگر هم قرار بود اضافه گردد بهتر بود که مترجم در پانوشت و یا در مقدمه ای در ابتدای کتاب این نکته را ذکر می کرد که به نوعی امانت در ترجمه را رعایت کرده باشد؛ ولی این قول را می دهم که این مشکل خیلی اساسی نبوده و در روند اصلی داستان تاثیری ندارد و شما چیز زیادی را از دست نخواهید داد. #آنجا_که_جنگل_و_ستاره_ها_به_هم_می_رسند #گلندی_وندرا #سیدرضا_حسینی #نشر_آموت