1 نظر

1. Rated 4از 5 امتیاز

   افسانه – 1401/12/17 چهارشنبه 08:59 ب.ظ

   از شیطان آموخت و سوزاند کتابی پر از یادداشتهای زنی که انگار در همین حوالی نفس می کشد وقتی کتاب را می خواندم به خودم گفتم شاید من هم او را این نزدیکیها دیده باشم زنی مسیحی و تنها که از همسر مسلمانش جدا شده و بی سرپناه ست و با دو مشکل نداشتن مسکن و غذا میجنگد . اکنون سوال اینست که فرخنده آقایی در رمان از شیطان آموخت و سوزاند در جستجوی چیست ؟ هویت ؟ بنطرم ناکامی های زیاد و پشت سرهم که بارِ فشارهای اجتماعی را به دنبال دارد منجر به چیزی تحت عنوان بحران هویت میشود و این آدمی را در هر کجا که باشد دچار حس مجهولی میکند . فرخنده آقایی با کمک گرفتن از زنی که این بحران را به شکلی تلخ تجربه کرده داستان را به تصویر میکشد در واقع او میخواهد از دغدغه ها و معضلات این زن بگوید نکته اینکه تکرار در تکرار نوشتن و ادامه ی دنباله دار همان مطالبِ یکنواخت ، منظور همان یادداشت ها مخاطب را دچار خستگی میکند اما نویسنده میتواند آنرا برای مخاطب جذاب کند که زمینه ساز دل زدگی خواننده نشود بنظرم و اینکه وقتی این تکرار مکررات نتواند هیچ دریچه ی جدیدی ایجاد کند میشود گزارشی که بدرد خواننده رمان نمیخورد . فرخنده آقایی در این اثر مشکلات و سختی های و استرس های زنان و مدل مواجهه حکومت را با آنان مطرح میکند که این دقیقا واقع بینانه و تا حدی تلخ می باشد از نکات قوت این رمان توجه به زمان و روایت دوسال از زندگی زن قصه و همچنین نثر ساده که مخاطب را فقط به تامل در زندگی نفس گیر و کشنده زنان بی سرپناه می کشاند کاملا مشهود است .

   آیا این بررسی مفید بود؟ بله نه (0/0)