#برشی_از_کتاب📚
ای خدا، چرا نقش من در این دنیا صرفا دلقک سقوطکرده نیست؟ چرا باید دلقک سقوطکردهای باشم که بقیه دلقکهای سقوطکرده رویش سقوط میکنند؟ به عبارت دیگر چرا روی پیشانیام نوشته هر پیرزنی که در سوپرمارکت لیز میخورد باید بازوی من را بگیرد؟
حالا که اینترنت داریم دیگه نمی تونیم بگیم “تو هنوز هیچی ندیدی” چون همه، همه چیز رو تا سن دوازده سالگی دیدن.
بدترین چیز دنیا به هیچ عنوان تنهایی یا رنج کشیدن نیست.بلکه یک ترکیب است:تنهایی رنج کشیدن.
استیو تولتز در کتاب اول خودش یعنی جز از کل، مخاطب های خودش را در سراسر دنیا شگفت زده کرد. و علاوه بر این، انتظارات را نیز از خودش بالا برد.این کتاب برخلاف اثر قبلى تولتز فقط نوشته و عقاید خودش نیست بلکه سرشار از اندیشه های دیگر نویسندگان بزرگی می باشد که استیو تولتز تحت تاثیر آن ها بوده.
ریگ روان، متافیزیک تأمل برانگیز است که مدام در حال بررسی وجود زندگى، خدا، مرگ و خودکشى است.
استیو تولتز گفته است که «جزء از کل» را راجع به ترس از مرگ نوشته و «ریگ روان» را درباره ترس از زندگی. این کتاب داستان دو دوست است که دو فرد شکستخوردهاند؛ لیام نویسندهای شکستخورده است که در پی یکی از داستان های شکست خورده اش پلیس شده و آلدو کارآفرین شکستخوردهای است که هر بیزنسی راه میاندازد شکست میخورد و از هرچه میترسد به سرش می آید. لیام تصمیم میگیرد از زندگی دوست بداقبال خود کتاب بنویسد.
رمان با نشان دادن آلدو یک بیچاره بدشناس شکست خورده که حتى در تلاش برای خودکشی هایش هم شکست میخورد، با سیاه ترین حالت ممکن یک شخصیت مسخ شده ى کافکایى بوجود میاورد که زندگى سیاه تر از او ممکن نیست که براى خودش نتیجه و تنها راه حل خودکشیه.
به نظرم این کتاب پر از فلسفه بافی هایی هست که برای فرهنگ ما نامفهومه!و انگار نویسنده قصد داشته مهارت عالی خودش در پیچیده نویسی متون ادبی رو نشون بده.آغاز کتاب هم طوفانی نیست اما به مرور کشش داستان بالا میره و خواننده رو با خودش همراه میکنه.قابل قیاس با فوق العادگی کتاب جز از کل نیست اما حرفی که میخواد بزنه به مراتب مهم تره.داستانش هم واقعا غم انگیز و تاثیرگذاره خصوصا برای ما ایرانیا که طعم ناامیدی،شکست، اوضاع خراب اقتصادی و حرف زور شنیدن و...کاملا جزئی از زندگیامون شده.
خوندنشو از دست ندید.
#برشی_از_کتاب✂️
و من هیچوقت نفهمیدم چرا از مردم انتظار میره برای رنج های مسیح به طور اخص گریه کنند در حالی که صدها نفر دیگه دقیقا همون روز به صلیب کشیده شدن و هزاران نفر همون هفته!
نازنین –
#برشی_از_کتاب📚 ای خدا، چرا نقش من در این دنیا صرفا دلقک سقوطکرده نیست؟ چرا باید دلقک سقوطکردهای باشم که بقیه دلقکهای سقوطکرده رویش سقوط میکنند؟ به عبارت دیگر چرا روی پیشانیام نوشته هر پیرزنی که در سوپرمارکت لیز میخورد باید بازوی من را بگیرد؟ حالا که اینترنت داریم دیگه نمی تونیم بگیم “تو هنوز هیچی ندیدی” چون همه، همه چیز رو تا سن دوازده سالگی دیدن. بدترین چیز دنیا به هیچ عنوان تنهایی یا رنج کشیدن نیست.بلکه یک ترکیب است:تنهایی رنج کشیدن. استیو تولتز در کتاب اول خودش یعنی جز از کل، مخاطب های خودش را در سراسر دنیا شگفت زده کرد. و علاوه بر این، انتظارات را نیز از خودش بالا برد.این کتاب برخلاف اثر قبلى تولتز فقط نوشته و عقاید خودش نیست بلکه سرشار از اندیشه های دیگر نویسندگان بزرگی می باشد که استیو تولتز تحت تاثیر آن ها بوده. ریگ روان، متافیزیک تأمل برانگیز است که مدام در حال بررسی وجود زندگى، خدا، مرگ و خودکشى است. استیو تولتز گفته است که «جزء از کل» را راجع به ترس از مرگ نوشته و «ریگ روان» را درباره ترس از زندگی. این کتاب داستان دو دوست است که دو فرد شکستخوردهاند؛ لیام نویسندهای شکستخورده است که در پی یکی از داستان های شکست خورده اش پلیس شده و آلدو کارآفرین شکستخوردهای است که هر بیزنسی راه میاندازد شکست میخورد و از هرچه میترسد به سرش می آید. لیام تصمیم میگیرد از زندگی دوست بداقبال خود کتاب بنویسد. رمان با نشان دادن آلدو یک بیچاره بدشناس شکست خورده که حتى در تلاش برای خودکشی هایش هم شکست میخورد، با سیاه ترین حالت ممکن یک شخصیت مسخ شده ى کافکایى بوجود میاورد که زندگى سیاه تر از او ممکن نیست که براى خودش نتیجه و تنها راه حل خودکشیه. به نظرم این کتاب پر از فلسفه بافی هایی هست که برای فرهنگ ما نامفهومه!و انگار نویسنده قصد داشته مهارت عالی خودش در پیچیده نویسی متون ادبی رو نشون بده.آغاز کتاب هم طوفانی نیست اما به مرور کشش داستان بالا میره و خواننده رو با خودش همراه میکنه.قابل قیاس با فوق العادگی کتاب جز از کل نیست اما حرفی که میخواد بزنه به مراتب مهم تره.داستانش هم واقعا غم انگیز و تاثیرگذاره خصوصا برای ما ایرانیا که طعم ناامیدی،شکست، اوضاع خراب اقتصادی و حرف زور شنیدن و...کاملا جزئی از زندگیامون شده. خوندنشو از دست ندید. #برشی_از_کتاب✂️ و من هیچوقت نفهمیدم چرا از مردم انتظار میره برای رنج های مسیح به طور اخص گریه کنند در حالی که صدها نفر دیگه دقیقا همون روز به صلیب کشیده شدن و هزاران نفر همون هفته!