با خواندن این کتاب متوجه میشوید:
آنچه شما را سردرگم
نگاه میدارد و موجب میشود احساس ضعف و ناامیدی کنید، چیزی بیشتر از
پندارهای پوچ گذشته نیست، چیزی بیش از ترسهایی (اعم از واقعی یا خیالی)
نیست که در ناخودآگاهتان نوشخوار میشود. خواهید فهمید هر مشکلی که در
زندگی مقابلتان قرار میگیرد، قصد ناتوان ساختن شما را ندارد، بلکه
میخواهد به شما فرصتی بدهد تا قویتر شوید، شجاعتر شوید و با خویشتن
متعالیتر و حقیقیتان پیوند نزدیکتری برقرار کنید. خواهید دید موانعی که
در زندگی متحمل شدهاید، در واقع به شما فرصتهایی دادهاند تا بر آنها
غلبه کنید و رشد نمایید…
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «وقتی
اعتمادبهنفسمان را از دست بدهیم، احساس میکنیم لیاقت آنچه آرزویش را در
سر میپرورانیم، نداریم. هنگامیکه نیروی خود را نادیده بگیریم و
قابلیتهایمان را حاشا کنیم، تسلیم عادات، ترس یا انگیزههای بیمارگونه و
الگوهایی میشویم که از گذشته در ذهنمان میپروراندهایم؛ جرئت بیان حرف دل
خود را نداریم و توان ایجاد تغییراتی را که میتواند آیندهمان را بسازد،
از دست میدهیم. وقتی احساس ضعف، عجز و درماندگی کنیم، نیروی لازم برای دفع
افکار منفی و نومیدکننده را از دست میدهیم، و ترس باعث میشود تا نتوانیم
آنطور که دلمان میخواهد، زندگی کنیم.»
.
0 نظر