رمان اُدیپ در جاده روایتگر بخشی از داستان زندگی اُدیپ، شهریار شهر تِب است. در داستان سوفوکل میخوانیم که غیبگویی پیشگویی میکند اُدیپ پدر خود را میکشد و با مادرش همبستر میشود. پدر و مادر او، هراسان از این پیشگویی، نوزاد خود را به کسی میدهند تا او را سربهنیست کند. او دلش بهرحم میآید و نوزاد را به پدر و مادر دیگری میسپارد. سالها از این حادثه میگذرد تا اُدیپ برای سفر از شهر خود خارج میشود. در میان راه، پیرمردی را میکشد و پس از حل معمای ابوالهول، به شهر وارد میشود، و بهسبب این کار بزرگ به همسریِ ملکة شهر در میآید که ...
داستان سوفوکل به اینجا ختم میشود و هانری بوشو داستان را اینگونه ادامه میدهد: اُدیپ که دیگر جایی برای خود در قصر متصور نیست، پس از یک سال، تصمیم میگیرد شهر را به قصد ناکجا ترک کند. اما آنتیگون یکی از دو دختر او اجازه نمیدهد او تنها عازم این سفر بیانتها شود. آن دو در میان راه با کلیوسِ راهزن آشنا میشوند. برای آنها جاده فرصتی است تا در عین پیمودن راه، از زاویهای دیگر به نظارة زندگی خود بنشینند... روایت بوشو از سفر اُدیپ و همراهانش، دوباره در پایان به داستان سوفوکل پیوند میخورد. زمانی که اُدیپ پس از سالها سرگردانی در جاده، سرانجام به کُلُن وارد میشود تا در آنجا پس از تطهیر، آرام گیرد.
هانری بوشو (1913-2013)، نویسندة فرانسویزبان اهل بلژیک است. از آثار معروف او میتوان به اُدیپ در جاده (1990)، آنتیگون (1993)، کودکِآبی(2004) و جادةکمربندی(2008) اشاره کرد. آثار نویسنده بهشدت منعکسکنندة تجربیات حرفهای او بهعنوان روانکاو (هنردرمانی) است. نوشتههایش جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورد: «جایزۀ آنتیگون»، «جایزۀ سهسالانۀ وزارت فرهنگ بلژیک»، «جایزۀ روسل»، «جایزۀ دبیرستانیها» و سرانجام «جایزۀ کتاب اینتر».
سعید صادقیان (دانشجوی دکترای ادبیات فرانسه، دانشگاه تهران) و نجما طباطبایی، (کارشناس ارشد ادبیات فرانسه، دانشگاه تهران)
0 نظر