مردم ایران از سپیدهدم تمدن خود که راه درازى را پیموده و بارها چون شاخه و تنۀ درخت بر اثر تاخت و تازها بریده و افتاده شدهاند اما دوباره از ریشه سر برآورده، و براى بازماندگان خود مردهریگهاى گوناگون به جا گذاشتهاند تا شناسنامه آنها یکسره از میان نرود.
آنها زبان سکایى، مادى و اوستایى و هخامنشى و ایلامى و دهها زبان دیگر را از خود به یادگار گذاشتهاند که ما تنها از اوستایى و پهلوى (خیلى کم) و فارسى کنونى استفاده میکنیم. زبان دیگرى که نیاکان دوراندیش، نه بر کاغذ و سنگ و چرم و خشت، بلکه در ذهن ایرانیان جا دادند (نامهاى جغرافیایى و نامهاى کسان) است که از آن زبان (خاموش و گویا) تنها واژگان آن به صورت نامها براى ما به یادگار مانده است و دستور (گرامر) آن و ترکیب واژهاى آنها در جملات و عبارات در دست نیست.
این نامها اکنون مانند درختانى تنها در بیابان یا سربازان نگهبان خاموشى بدون گُرده و فرمانده و سازمان هستند که باید آنها را به حرف آورد. اما چگونه؟
عبدالرحمان عمادی این راه دشوار را از خوزستان آغاز کرده است.
شناخت خوزستان، شناخت همۀ ایرانزمین است. زیرا خوزستان مانند هر استان دیگر پارهاى از تن یک پیکرى است که از هزارها سال شکل گرفته است. و باید هر جاى #ایران را از زبان خود آنجا شنید و شناخت.البته این راهى است دشوار، اما ایرانیان باید این زبان را بشناسند چون زبانِ موجودیت آنهاست. نباید بگذارند نادانان و دشمنان فرهنگ ایران آن را تغییر بدهند.
کتاب دربارۀ شناسنامۀ تاریخیفرهنگی خوزستان در پیوند با ایرانزمین از راه نامواژههای این خاک است، که به قول نویسنده اگر نامواژهها خوب شناخته شوند گزارشگر سرگذشت خویشاند.
شناسنامۀ ایرانی خوزستان، از زبان نامواژههای «شوش» و «شوشتر» و «اهواز» و «خوز» و «هور» در کتاب حاضر بازخوانی شده است.
پروفسور «عبدالرحمان عمادی» شاعر، پژوهشگر و حقوقدان، بهمن ۱۳۰۴ خورشیدی در روستای «ای نی» اشکور در خانوادهای از طایفۀ سادات دیلمانی، از نوادگان مشاهیر دیلمی به دنیا آمد. او پس از تحصیل در مکتبخانه روستا، روانه رودسر، رشت و قزوین شد و تحصیلاتش را در این شهرها گذراند. و در زمان حکومت مصدق موفق به دریافت لیسانس قضایی شد.
استاد در شب چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ در سن ۹۴ سالگی در شهر رودسر گیلان، دارفانی را وداع گفت.
0 نظر