روزی سرانجام باید کسی شجاعت به خرج دهد و انحصار سرزمین پدری را از دست این شیادان به درآورد و به دست تمامی آزادمردان کشور بسپارد، کسانی که مرزها را نه با سیم خاردار بلکه با افکار و عقایدشان تعیین می کنند.
کتاب درباره ی مردی است که ضربه ی سختی به سرش وارد آمده و تا آستانه ی مرگ پیش رفته ولی پزشکی دلسوز به نام پتری فریاری او را نجات داده و از روی لباسی که بر تنش بوده گمان برده که از اهالی فنلاند است و نامش سامپو می باشد. از طرفی سامپو بعد از اینکه به هوش می آید با توجه به شدت جراحات وارده چیزی از گذشته خود به یاد نمی آورد و حتی قادر به صحبت کردن نیز نمی باشد و هیچ چیز از زبان نمی داند. اما آقای فریاری شروع به یاد دادن زبان فنلاندی به او می کند و او را راهی آن کشور می کند تا شاید بتواند حافظه اش را بازیابی کند و این شروع داستان می باشد.
به جرات می توانم بگویم که این رمان بسیار استادانه نوشته شده و داستانی نو و بدیعی دارد که همانندش را تاکنون نخوانده بودم. شیوه ی روایت نیز بسیار زیبا می باشد و بدون شک هر کسی که چند صفحه از آن را مطالعه کند، دوست دارد به خواندن ادامه بدهد و افکار ناب نویسنده را تک به تک بنوشد. در خلال مطالعه ی این اثر شگرف با گوشه های از تاریخ اساطیری و همچنین تاریخ حقیقی کشور فنلاند نیز آشنا می شویم که احتمالا تا به حال چیزی درباره ی آن نخوانده ایم و برایمان تازگی خواهد داشت. از طرفی این اثر ما را وا میدارد تا از دید مردم فنلاند به جنگ جهانی دوم نگاه کنیم که از متحدان آلمان نازی بوده اند.
برای من واقعا جای تعجب دارد که این کتاب تا به حال چندان کشف نشده و پس از پنج سال از انتشار آن تازه به چاپ دوم رسیده است.
ترجمه ی مرد بی زبان هم واقعا خوب می باشد و هر جا که نیاز به توضیح بوده، از پاورقی های مناسبی استفاده شده است که از این بابت هم باید قدردان مترجمش باشیم.
امیدوارم این کتاب را تهیه کنید و از خواندنش لذت ببرید.
#مرد_بی_زبان
#دستور_زبان_تازه_ی_فنلاندی
#دیه_گو_مارانی
#مجتبی_ویسی
#نشر_آموت
عظیم –
روزی سرانجام باید کسی شجاعت به خرج دهد و انحصار سرزمین پدری را از دست این شیادان به درآورد و به دست تمامی آزادمردان کشور بسپارد، کسانی که مرزها را نه با سیم خاردار بلکه با افکار و عقایدشان تعیین می کنند. کتاب درباره ی مردی است که ضربه ی سختی به سرش وارد آمده و تا آستانه ی مرگ پیش رفته ولی پزشکی دلسوز به نام پتری فریاری او را نجات داده و از روی لباسی که بر تنش بوده گمان برده که از اهالی فنلاند است و نامش سامپو می باشد. از طرفی سامپو بعد از اینکه به هوش می آید با توجه به شدت جراحات وارده چیزی از گذشته خود به یاد نمی آورد و حتی قادر به صحبت کردن نیز نمی باشد و هیچ چیز از زبان نمی داند. اما آقای فریاری شروع به یاد دادن زبان فنلاندی به او می کند و او را راهی آن کشور می کند تا شاید بتواند حافظه اش را بازیابی کند و این شروع داستان می باشد. به جرات می توانم بگویم که این رمان بسیار استادانه نوشته شده و داستانی نو و بدیعی دارد که همانندش را تاکنون نخوانده بودم. شیوه ی روایت نیز بسیار زیبا می باشد و بدون شک هر کسی که چند صفحه از آن را مطالعه کند، دوست دارد به خواندن ادامه بدهد و افکار ناب نویسنده را تک به تک بنوشد. در خلال مطالعه ی این اثر شگرف با گوشه های از تاریخ اساطیری و همچنین تاریخ حقیقی کشور فنلاند نیز آشنا می شویم که احتمالا تا به حال چیزی درباره ی آن نخوانده ایم و برایمان تازگی خواهد داشت. از طرفی این اثر ما را وا میدارد تا از دید مردم فنلاند به جنگ جهانی دوم نگاه کنیم که از متحدان آلمان نازی بوده اند. برای من واقعا جای تعجب دارد که این کتاب تا به حال چندان کشف نشده و پس از پنج سال از انتشار آن تازه به چاپ دوم رسیده است. ترجمه ی مرد بی زبان هم واقعا خوب می باشد و هر جا که نیاز به توضیح بوده، از پاورقی های مناسبی استفاده شده است که از این بابت هم باید قدردان مترجمش باشیم. امیدوارم این کتاب را تهیه کنید و از خواندنش لذت ببرید. #مرد_بی_زبان #دستور_زبان_تازه_ی_فنلاندی #دیه_گو_مارانی #مجتبی_ویسی #نشر_آموت