شاید تاکنون هیچ کتابی به اندازه دن کیشوت اینهمه مورد عشق
و علاقه ملتهای گوناگون نبوده است. بسیاری از کتابها هستند که تنها به
یک قوم و ملت اختصاص دارند و از حدود مرز یک کشور فراتر نمیروند؛ بسیاری
دیگر نیز هستند که در میان ملل دیگر هم خواننده دارند ولی تنها مورد پسند
گروه روشنفکران یا مردم عادی طبقات ممتار است. اما دن کیشوت همه حصارهای
جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی را درهم شکسته و نام خود را با دنیا و
بشریت توام ساخته است.
افسانه –
سفر هیجان انگیز و پر مخاطره با دُن کیشوت در دیباچه ی این کتاب آمده است : اگر بگویمت من این کتاب را که به مثابه فرزند طبع من است چنان زیبا و محتشم و سرشار از فکر و معنی میخواستم که برتر از آن به تصور نگنجد ، بی نیاز به سوگند باور خواهی کرد . نجیب زاده ی میانسالی که به دلیل علاقهاش به داستانهای افسانهای چنان در داستانها و قهرمانها و پهلوانهایش غرق میشود که ارتباطش را با واقعیت از دست میدهد دن کیشوت درباره مسائل فلسفی حرف میزند و نگاه خود را درباره جهان با مخاطب به اشتراک میگذارد او از یک رویا به رویای دیگر میپرد و مخاطب دل به دُن کیشوت می بندد ، میخندد، با او میگرید، برایش دلسوزی میکند جناب سروانتس در دن کیشوت این رمان ِ به وسعت ِ دنیای ادبیات مخاطب را با این سؤال رو به رو می کند که آیا دن کیشوت دیوانه ای است که عقلش را از دست داده یا ایده آلیستی است که رویا پرداز خوبیست ؟ که این خود جای ِ گفتگوی بسیار دارد . بنظرم اِما بواری شخصیت اصلی رمان فلوبر برای فرار از ملالت زندگی از هیچ کاری دریغ نمی کند. از این رو اِما انگار خودِ دن کیشوت است که این بار در قالب یک زن به تصویر درآمده است. هر دو قهرمان این کتاب ها، به داستان و خیال بافی پناه می برند تا از پوچی زندگی روزمره در امان بمانند. مردی که در پنجاه سالگی آرزوهایش به آخر رسیده و تمایلی به بودن ندارد او تمام زندگی اش را وقف کتاب خواندن می کند روزهایش را با خواندن رمان هایی درباره ی شوالیه ها می گذراند . دن کیشوت لایه های زیادی دارد . شخصیت های متنوع، طنز نشسته در اتفاقات غیر منتظره همه باعث شده اند که این کتاب به اثری جذاب تبدیل شود. و در پایان این رمان، الهام بخش طیف وسیعی از انسان ها بوده است . دنکیشوت آینهای در برابر ما گرفته است تا خود را و جهان خود را بهتر ببینیم . سروانتس غمی طنزآلود را در این شاهکار ادبیات اسپانیا وصف ميكند .