سهشنبهها با موری تاریخنگاری اعجابانگیز لحظاتی است که
این دو مرد (میچ و استادش) با یکدیگر صرف کردند و میچ از طریق این کتاب،
هدیه ماندگار موری را با جهان سهیم شده است.
بخشی از کتاب:
«بعد از
یک حملهی شدید سرفهای، آرام شد. چشم بر هم گذاشت و نفس کشید. ساکت و آرام
نشسته بودم، زیرا فکر میکردم، بعد از آن تقلای سخت باید حالاش جا
بیاید... او همچنان با چشمان بسته ادامه داد: "اسم کاری که الان دارم
انجام میدهم، رهاسازی خود از تجارب است." رهاسازی خود از تجارب؟ "بله، رها
سازی خود از تجارب. و این مهم است - نه فقط برای کسی مثل من که رو به موت
است، بلکه برای فردی مثل تو که کاملا سالم و سلامت است. یاد بگیر، رها
کنی." موری چشماناش را باز کرد و بازدماش را بیرون داد. "میدانی،
بوداییها چه میگویند؟ به هیچ چیزی چنگ نزن، زیرا که همه چیز ناپایدار و
موقتی است." گفتم، اما یک لحظه صبر کن! مگر تو همیشه در مورد تجربه کردن
زندگی حرف نمیزنی؟ همهی احساسات خوب، همهی احساسات بد؟ "بله." خب، اگر
خودمان را از تجارب رها کنیم، چگونه میتوانیم، زندگی را تمام و کمال تجربه
کنیم؟»
0 نظر