دو فصل ابتدایی کتاب، آرام، بیدغدغه و حتی با نوشتاری
روزنامه نگارانه پیش میرود که برای کسانی که «کوری» را خواندهاند غیرقابل
تحمل میشود اما وقتی پیش میرویم داستان وارد شگفتیهای هیجان انگیزش
میشود. ابتدا مرگ خود را از مردم دریغ میکند و احتمال زندگی جاودانه به
عنوان موهبتی عام خوشایند است اما همین امر دولت را به چالش میکشد، مافیای
تازهای پدید میآید. کلیسا، سازمانهای تدفین، پزشکان، سازمانهای بیمه،
خانههای سالمندان و هرچه که با مرگ مردم در ارتباط است و از این راه
درآمد دارند دچار وضعیت نابسامانی میشوند.
مفاهیم اخلاقی با غیبت مرگ
تغییر ماهیت میدهند و… اما همهی ماجرا این نیست ماجرای واقعی وقتی است که
مرگ (death) [به عمد با حروف کوچک] پا به عرصهی داستان میگذارد و تبدیل
به شخصیت اصلی میشود و...
نازنین –
ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی و برنده جایزه ادبی نوبل در سال 1998 در رمان در ستایش مرگ (توقف در مرگ) از دیدگاه جالبی به موضوع مرگ می پردازد. داستان مربوط به حوادث کشوری است که مرگ ناگهان در آن متوقف میشود، به این مفهوم که مرگ دیگر سراغ هیچکس نمیرود و مردم آن سرزمین به بیمرگی و پیری بیحدومرز محکوم میشوند. نخستین واکنش به این مساله شادیآفرین است، زیرا مساله زندگی ابدی بهظاهر واجد ارزشی کاملا مثبت بوده و انسان همیشه آرزوی آن را داشته است. اما به زودی قسمت تلخ ماجرا آشکار میشود... سبک این نویسنده و سوژه هایش همیشه بسیار جالب و خواندنی است.کتاب بسیار پر محتوا و جالبی است فقط توجه داشته باشید این اثر هم مثل کوری به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده و اگر این سبک نوشته ها را دوست ندارید یا برایتان گیج کننده است، به شما پیشنهاد نمیشود. داستان ابتدا با ریتمی تند پیش میرود و بعد گویی که در فضا معلق میشود و دست و پا زنان با ریتمی ملایم جلو میرود تا اینکه در نهایت دوباره با سیبی سریع پایان می یابد. اگر تحملش کنید و تا انتها بخوانید داستان زیبایی است هرچند به پای «کوری» نمیرسد. ترجمه کمی تحت الفظی بود. ترجمه آزادتری دلم میخواست.