کتاب، روایت بیگانگی جوانیست با دنیای پیرامونش. بیان شیرین راوی که گاهی لبخند بهلب خواننده میآورد، سرگردانی و یاس متعلق به این جوان جستجوگر را دلنشین میسازد. بهطوری که با او همدل و همفکر میشوی. داستان، گرچه گاهی تلخ است اما به سادگی خصوصیات آدمهایی را بیان میکند که ظاهرا خوب و منطقی هستند اما در واقع به بیماری خودبینی و غرور کاذب کامل بودن مبتلا میباشند بدون آنکه خبر داشته باشند. ناطور دشت، حکایت جوانهای جستجوگری است که بهدنبال مفهوم واقعی زندگی و زنده بودن می.روند. گاهی موفق. گاهی ناموفق. در هر صورت، همرنگ جماعت نمیشوند حتی اگر به قیمت خوبی برایشان تمام نشود.
0 نظر