داستان درباره زندگی مردی به نام زایر محمد است. مردی قوی هیکل، درستکار و مردمدوست. زایر محمد در جنگهای تنگسیر با انگلیسیها در کنار علی دلواری جنگیده و مدتی را هم برای انگلیسیها کارگری و آهنگری کرده است. او مقداری از درآمدش را چند سال پسانداز میکند و در ادامه چند نفر پولش را برای شراکت میگیرند.
در طول داستان شاهد رفت و آمدهای محمد برای پس گرفتن پولش هستیم. اما متوجه میشویم که آن افراد منکر پول او شدهاند و یا ادعا میکنند که پولی برای پس دادن ندارند. داروغه و دو شریکاش سه فردی هستند که زنجیروار در این موضوع دخیل هستند و هر بار با توهین و تحقیر زایر محمد را از خود دفع میکنند.
مرد دلیر تنگستانی زمانی که میبیند نمیتواند از راه قانون و صحبت و خواهش پولش برنمیگردد تصمیم میگیرد خودش با اسلحه حقش را بگیرد. و این سه نفر را به قتل میرساند و…
0 نظر