و هرروز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

کد شناسه :1320
و هرروز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

این کتاب شامل یک داستان تکان‌دهنده و پر از تصویرپردازی‌های بی‌نظیر و رمانی دیگر از نویسنده‌ی رمان پرفروش مردی به نام اوه است. در قسمتی از داستان می‌خوانیم: «چشمان پیرمرد به‌طور عجیبی خالی است. ناامیدانه به شقیقه‌هایش می‌زند. پسرک دهان باز می‌کند که چیزی بگوید؛ ولی وقتی این صحنه را می‌بیند، جلوی خودش را می‌گیرد. در عوض آرام می‌نشیند و همان کاری را می‌کند که پدربزرگ یادش داده ‌بود اگر گم شد انجام دهد».

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

1 نظر

  1. Rated 4از 5 امتیاز

    نازنین

    #برشی_از_کتاب وقتی آدمی رو فراموش میکنی یادت میره که اونو یادت رفته؟ نه،یه وقتایی یادم می مونه که یادم رفته.بدترین نوع فراموشی همینه. تقریبا همه ما زمانی در زندگی آرزو کرده ایم ای کاش فراموشی میگرفتیم و حوادث یا افرادی را از یاد میبردیم.اما اگر زمانی بدانید که دارید دچار فراموشی میشوید،برای حفظ خاطرات چه چیزی یا چه کسی تلاش میکنید؟بین میلیون ها میلیون خاطره،کدام ها را با چنگ و دندان حفظ میکنید؟ این سوالی است که با خواندن این اثر بسیار کوتاه از فردریک بکمن شاید به ذهن شما هم برسد. اثری متفاوت با سبک همیشگی بکمن که تقریبا خالی از  طنز است. ماجرا درباره پیرمردی است که به تدریج دارد حافظه اش را از دست میدهد و مدام با نوه اش در این زمینه صحبت میکند.خاطراتی دارد که اصلا نمیخواهد از یاد ببرد و تمام غمش این است که میداند هرروز دارد بخشی از آن خاطرات را فراموش میکند.در نهایت جملاتی را به نوه عزیزش میگوید و از او میخواهد هرروز صبح که بیدار میشود آنها را برایش تکرار کند تا از این طریق خاطرات مربوط به همسرش را دوباره به یاد بیاورد. داستان کاملا ملموس و روان نوشته شده و شاید خواندنش کمتر از دو ساعت زمان ببرد اما تاثیرش تا سالها با خواننده می ماند. اگر یک داستان مهیج میخواهید یا فکر می‌کنید چون این کتاب کم حجم است پس برای شروع کتابخوانی مناسب است خب باید بگویم کاملا اشتباه میکنید! طرفداران سبک رئالیسم جادویی این داستان را بیشتر می پسندند و همچنین افرادی که داستان‌های یکنواختی مانند ناطور دشت را دوست داشته اند. ترجمه تمیزی هم دارد

    آیا این بررسی مفید بود؟ بله نه (0/0)