جای خالی سلوچ

کد شناسه :1256
جای خالی سلوچ

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

1 نظر

  1. Rated 5از 5 امتیاز

    افسانه

    سلوچ سلوچ سلوچ جای خالی پدر پدری که به دلیلی نامعلوم رفته و مواجهه‌ی مرگان با این کمبود . مشکلات مالی و یک جای خالی که همیشه هست جانی که دیگر نیست نبودنِ سلوچ همه جای رمان سرک میکشد و مدام  پشت سر ِ مرگان راه میرود مرگانی که باید با زخم ها بسازد  نبود پدر و کودکی های هاجر و ابراو که باید زیر خروارها نبودن دفن شود و فریادهای مرگان کجایی‌ای سلوچ در کدام ابر تیره پنهان شده بودی در کدام پناه؟ رخسار در کدام شولا پوشانده بودی کدام خاک تو را بلعیده بود سلوچ که میرود این مرگان ست که می‌ماند و حوض‌اش! مرگان می‌ماند و فرزندان سلوچ و این نقطه‌ی شروعیست آغاز هزار ویک شب سختی و عذابِ دیگر. مرگان در این میان چاره‌ای جز ایستادگی ندارد دولت آبادی همه ی توصیفاتش جاندارست  و چقدر زیبا فصل سرما و بهار را به مخاطب می چشاند او بخوبی از رنجِ مرگان ، ترس و از جفای مرد در حق زن میگوید در حقیقت مواجهه شخصیت های رمان با  طبیعت از آنها مردمانی رنج‌کشیده ساخته مرگان زنی قهرمان ست  زنی لبریز از رنج و سختی که هرگز زندگی به او فرصتی برای آسودن نداده است؛ تنها به حفظ خانواده‌ می اندیشد مرگان در دل یک جامعه‌ی مرد سالار احساس تهدید وحقارت میکند اما حقیقت وجود مرگان چیز دیگریست مرگان عاشق ست اما روحش چنان مجروح شده  است که هرگز نتوانسته آن مرگان مدفون را بیرون بکشد و به او جان بدهد جای خالی سلوچ رمانی است تلخ و شیرین که هم زمان که لذت می‌بری اندوه هم می‌آید و این یعنی خودِ زیبایی چرا که زیبایی گاه بسیار غم‌بارست بخوانیم این شاهکار دولت آبادی را ...

    آیا این بررسی مفید بود؟ بله نه (0/0)